|
یادگاریِ غریب |
در جنگ همه کاره بود. رزمنده ای نبود که مجهز به آن نباشد. در تابستان خنک کننده و در زمستان گرم کننده برو بچه ها بود. کسی آن را از خود دور نمیکرد، مگر اینکه مرهمِ زخمِ همسنگری ای می شد، که دست و پای مجروح او را با آن می بستند تا خونش بند بیاید. و یا بقچه ی مهمات می شد، تا از این خاکریز به آن خاکریز تیر و ترکش، یا حتی چیز های مهمتری را جابجا کنند. و إلا یا سفره ی غذایشان بود یا سجاده نمازشان و گاهی هم عرق گیر چهره پاکشان. خلاصه اینکه رزمنده بود و چفیه اش! و الان چفیه است و یک دنیا خاطره. هنوز بعد از گذشت سالها، زینت دوش رهبرمان است. هم بخاطر حفظ و تقویت روحیه ی مقاومت مردم، و هم بخاطر احترام به شهدا و تمام آن ارزشها!
شلمچه دعاگویتان بودم...
|
|
|
|
| .................................................................................................. |
|
|